خانم خونه خانم خونه ، تا این لحظه: 32 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
آقای خونه آقای خونه ، تا این لحظه: 34 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
یکی شدن دلامون یکی شدن دلامون ، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
همخونه شدنمون همخونه شدنمون ، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
عاشق شدنمون عاشق شدنمون ، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

کلبه عشق

ضدحال اساسی

سلام دوستان خوبین ؟ من که همچین حالم خوش نیس اولین امیدم به نا امیدی پیوست  بعد از اینکه اینجا وب زدم و دلنوشته های مامانا رو واسه بچه هاشون خوندم منم دلم هوای بچه کرد . تا به حال واسه بارداری اقدام نکرده بودیم . 3 هفته پیش دلمو زدم به دریا و حرفمو به همسریم گفتم و البته آقای همسر هم موافق بود منم از قبل  یه جورایی شک کرده بودم که بچه میخواد ولی چون درسام زیاد بود و از اون طرف هم کاراری خونه که  همیشه  خودشم بهم تو انجامش  کمک میکرد بود حرفی نزده بود . ولی من گفتم که بچه میخوام . خب ما واسه بارداری اقدام کردیم و اینجانب بسیار خوشحال بودم و احتمال میدادم که م...
18 مهر 1394

روز نوشته + امروز

سلام دوستان عیدتون مبارک . اول از همه باید بگم ممنون بابت کامنت هاتون ک سراسر محبت بود . و همین طور ممنونم ازت خواهری گلم نفس جونم امیدوارم در کنار دانیال عزیز بهترین لحظه هارو تجربه کنی . و اینکه اینجا دوباره بهت تبریک میگم حواستو حسابی جمع کن و مواظب خودت و زندگیت باش . الهی قربونت  برم نفس جونم . **************** خب امروز هم ساعت 10 با نوازش دستای گرم و مهربون همسری بیدار شدم . رفتم تو آشپزخونه و دیدم به به همسری چ کرده  گفتم :اولالا مرسی  همسری :خواهش زندگی . بعد از خوردن صبحونه , توسط جناب همسر به اتاقمون احضار شدم دیدم بـــــــــــــــــــــعله ...
10 مهر 1394

منو تو ....

وقتی تو منو تو آغوشت میکشی  حس میکنم تموم جهان مال منه  وقتی صدام میکنی :زندگــــــــــــــــــــیم  حس میکنم خودم جهانی ام برای تو  وقتی منو غرق بوسه هات میکنی  حس میکنم تموم عشقم مال توئه  وقتی که صبحا با نوازش دستای گرمت بیدارم میکنی  حس میکنم زمان و مکان مال منه  وقتی شبایی که دلم گرفته تو بغلت زار میزنم  و تو میگی : این چشات ماله خودمه و نباید بارونیشون کنی  حس میکنم پشتم به کسی گرمه که همه جوره هوامو داره . و برای صدمین بار با خودم میگم : خوشحالم ک تو رو انتخاب کردم . ...
5 مهر 1394

اندراحوالات این چند روز (از تولد تا دیشب )

سلام دوستان خوبین میخواستم زودتر پست بذارم اما نتم هم قطع بود هم خودم نبودم  حالا بگذریم  ************************** در جریان بودید که آقای همسر رفتن سفر و اینجانب در خونه تنها بودم (وای نمیدونین بهم چی گذشت )  فک کنم تو این چند روزی که سفر بود کلی شارژ مصرف کردیم . اس ام اس های روز دوم : من : وای کجایی دیشب کلی ترسیدم  همسری : چرا خانمی مگه آراگل نبود ؟ من : چرا ولی بازم میترسیدم  همسری : همون جوجه کوچولوی ترسویی  من : ممنون عزیزم  همسری :حقیقت تلخه خو جوجه کوچولوی خودمی . من : نه والا چ خبرا خوش میگذره ؟ همسری : ن...
4 مهر 1394

غیبت طولانی اینجانب

سلام دوستای گلم  شرمنده نبودم ایشالله فردا یا پس فردا با ی پست پر و پیمون میام  فعلا این پستو میذارم تا اعلام حضور کرده باشم  راستی عید قربان رو به همتون تبریک میگم  فعلا تا بعد  پ ن :پست بعدی رو از دست ندین  ...
3 مهر 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کلبه عشق می باشد